داغ دختران کرمان؛ فاجعهای برآمده از فرسودگی ناوگان و زوال مدیریت
![واژگونی اتوبوس دانشآموزان کرمان](https://asbe-bokhar.com/wp-content/uploads/2025/02/kerman-student-bus-overturns-.jpg)
در سرزمینی که بارها فریاد هشدار از زبان جادهها برخاسته، در کشوری که جان انسانها در چنگال بیتدبیریها اسیر است، باز هم حادثهای تلخ رخ داد؛ اینبار برای دخترانی که به امید فردایی روشن، راهی سفری کوتاه شده بودند. فاجعهی واژگونی اتوبوس دانشآموزان کرمانی، نه یک اتفاق ساده، که زخم دیرینهای بر پیکر مدیریت بحرانزدهی کشور است. در این میان، اتوبوسی که قرار بود آنان را به خانه بازگرداند، خود سالها بود که در مرز فرسودگی ایستاده بود، چرخهایش لرزان و جان مسافرانش بر لبهی تیغ.
به گزارش پایگاه خبری اسب بخار، دختران نخبهی دبیرستان فرزانگان کرمان، پس از ماهها تلاش و خستگی از روزهای سخت تحصیل، عزم سفر کرده بودند؛ سفری که قرار بود مرهمی باشد بر فشار کنکور و درس، اما ناگهان بدل به تراژدیای بیپایان شد. جادهای که باید مسیر بازگشت آنها به خانه و آغوش گرم خانوادههایشان میشد، اکنون تنها خاطرهای تلخ را در دل دارد.
در روزهای اخیر، کرمان سوگوار است. مراسم تشییع این فرشتگان پرپر شده، به صحنهای از اندوه و خشم بدل گشت. اشکهایی که بر گونههای مادران و پدران جاری بود، نه فقط برای دختران ازدسترفتهشان، که برای تمام غفلتها، برای تمام کوتاهیهایی بود که جان عزیزانشان را گرفت.
فرسودگی ناوگان؛ مهلکهای که هر روز جان میستاند
این نخستینبار نیست که نقص فنی یک وسیلهی نقلیه به چنین فاجعهای ختم میشود. این بار نیز، همان سناریوی تکراری رقم خورد. خودرویی که سالها از عمر مفیدش گذشته، هنوز در جادهها تردد میکند، نظارتها صوریاند، مسئولیتها مبهم و نهادهای مسئول در خواب زمستانی فرورفتهاند.
رئیس پلیس راهور فراجا اعلام کرد که این اتوبوس در زمره وسایل نقلیهی فرسوده بوده و نقص فنی در سیستم ترمز، علت واژگونی آن بوده است. اما این تنها یک سوی ماجراست. چگونه وسیلهای که فرسوده و ناتوان است، همچنان اجازهی فعالیت در جادهها را دارد؟ چگونه این اتوبوس تنها چند روز پیش از حادثه، موفق به اخذ تأییدیهی معاینهی فنی شده است؟ آیا نظارتها نیز، مانند این وسایل نقلیه، فرسوده و ناکارآمدند؟
ناوگانی که همچنان در جادههای مرگ جولان میدهد
جادههای ایران، به گورستان خودروهای ازکارافتاده تبدیل شدهاند. وسایلی که سالها پیش باید از رده خارج میشدند، هنوز نفس میکشند، اما نفسهایشان بوی مرگ میدهد. در بسیاری از کشورها، وسایل نقلیهی عمومی پس از گذشت مدتزمانی مشخص، از چرخهی حملونقل خارج میشوند، اما در ایران، عمر یک اتوبوس بهجای یک دهه، دو برابر یا حتی سه برابر میشود.
در چنین شرایطی، وزارت راه و شهرسازی، که مسئولیت مستقیم این امر را بر عهده دارد، نهتنها اقدام مؤثری برای نوسازی ناوگان حملونقل عمومی انجام نداده، بلکه با سیاستهای ناکارآمد، راه را برای ادامهی این وضعیت هموارتر کرده است. چه زمانی قرار است این دایرهی معیوب، این زنجیره مصیبتبار قطع شود؟ وزارتخانهای بزرگ که این روزها به جای عملکرد و خروجی بیشتر به یک دستگاه برای نمایشهای تبلیغاتی بدل شده و انگار نه انگار که باید چارهای برای این ناوگان فرسوده اندیشید؛ اما کدام گوش شنوا برای این امر گام برخواهد داشت؟ وزارتخانهای که شاید با شدیدترین بحرانهای مدیریتی کشور دست و پنجه نرم میکند و عمر مدیران آن در دولت جدید به چند هفته هم نمیرسد و خروجی آن تنها به عزل و نصب محدود شده، اصلا وقت و عزمی برای حل بحرانهایی که دامن مردم را گرفته ندارد؛ چرا که درگیر بحرانهای داخلی است.
مرگهای بیصدا در جادههای بیرحم
هر روز، در گوشهای از این سرزمین، خانوادهای داغدار میشود، کودکی یتیم، پدر و مادری بیفرزند. و هر بار، چند روزی جنجال رسانهای برمیخیزد، وعدهها داده میشود، نشستها برگزار میگردد، اما درنهایت، هیچ تغییری رخ نمیدهد.
در حادثهی کرمان، اگر کمی دقت، کمی احساس مسئولیت، کمی شرافت مدیریتی وجود داشت، امروز دختران فرزانگان زنده بودند. اگر سالها قبل، پروژهی نوسازی ناوگان حملونقل عمومی بهدرستی اجرا شده بود، امروز این حادثه در کار نبود. اما همچنان، تصمیمگیران و سیاستگذاران، درگیر مسائل فرعی و نمایشهای تبلیغاتیاند، بیآنکه بدانند هر ثانیهی تأخیرشان، ممکن است جان انسانی را بگیرد.
عاقبت بیتوجهی به نخبگان
حادثهی واژگونی این اتوبوس، فقط از بین رفتن چند مسافر عادی نبود، این دانشآموزان، نخبگانی بودند که میتوانستند آیندهی علمی و اقتصادی کشور را بسازند. حال باید پرسید، کشوری که ادعای حمایت از نخبگان را دارد، چگونه اجازه میدهد جان آنها در وسیلهای فرسوده و ناایمن به خطر بیفتد؟
چرا وقتی صحبت از خروج نخبگان از کشور میشود، مسئولان از دغدغهی ملی سخن میگویند، اما زمانی که نخبگان در خاک خود قربانی بیمسئولیتی و بیتدبیری میشوند، همه سکوت میکنند؟ آیا جان نخبگان، فقط زمانی ارزش دارد که پای آمارهای مهاجرت در میان باشد؟
وقتی مرگ از مسئولیتپذیری پیشی میگیرد
این حادثه، زنگ خطری بود برای تمام مسئولانی که بر صندلیهایشان تکیه زدهاند و روزها را بیتفاوت سپری میکنند. زنگ خطری که نشان میدهد فرسودگی ناوگان، تنها یک چالش فنی نیست، بلکه یک بحران انسانی است.
تصمیمگیران باید پاسخ دهند که چرا تا این لحظه، اقدام جدی برای نوسازی ناوگان حملونقل انجام نشده است؟ چرا هنوز استانداردهای ایمنی در بسیاری از وسایل نقلیهی عمومی رعایت نمیشود؟ و چرا هربار که حادثهای رخ میدهد، تنها به ابراز همدردی و وعدههای پوچ بسنده میکنند؟
امیدی که در جادههای ناامن گم شد
جای خالی دیانا، آتنا، مریم و پریناز، هرگز پر نخواهد شد. کلاسهایی که آنها در آن مینشستند، نیمکتهایی که تا دیروز محل رویاهایشان بود، حالا تنها غمی سنگین را در خود جای داده است.
اما این غم، تنها در کرمان باقی نخواهد ماند. هرکدام از ما، در هر نقطهای از این سرزمین، در معرض این خطر قرار داریم. فردا، شاید نوبت مسافران دیگری باشد که جانشان را در جادههای ناامن از دست بدهند، مگر آنکه امروز، تغییری واقعی آغاز شود.
یک مطالبهی ملی؛ اصلاح فوری ناوگان حملونقل
این حادثه باید نقطهی پایان باشد، نه آغازی بر فاجعهای دیگر. دولت باید برنامهای جامع برای نوسازی ناوگان حملونقل عمومی ارائه کند، استانداردهای معاینهی فنی باید شفاف و قابلاعتماد شوند، شرکتهای حملونقل متخلف باید پاسخگوی اعمالشان باشند، و مهمتر از همه، وزارت راه و شهرسازی باید نقش خود را جدیتر از پیش ایفا کند.
مردم ایران، دیگر تاب شنیدن خبرهای تلخ از جادههای خونین را ندارند. این یک مطالبهی ملی است؛ مطالبهای که نباید بار دیگر در هیاهوی سیاست و وعدههای بیسرانجام گم شود.
اتوبوس دانش آموزان کرمان تصادف جاده ای فرسودگی ناوگان حمل و نقل
source