وضعیت بازارهای اقتصادی کشورمان چگونه است و برای رسیدن به بهترین دستاورد چه باید کرد؟
وزیر اقتصاد دیروز اعلام کرد، «فضای عدم اطمینان از نیمه دوم سال قبل باعث کاهش سرمایهگذاری و افزایش تورم در کشور شد.» واقع آن است که در اقتصاد ایران کنترلی بر «چه خواهد شد»ها وجود ندارد؛ اما همیشه میتوان تصمیم گرفت که «چه باید کرد.»
وقتی تورم در اقتصاد ایران به سمت بالای ۵۰درصد میرود، تنها واکنش احساسی کافی نیست، بلکه باید عمل کرد.
در چنین شرایطی، تورم نه فقط قدرت خرید را میبلعد، بلکه حاشیه سود، سرمایه در گردش و موجودی کالای هر کسبوکاری را تهدید میکند. سه اقدام حیاتی برای بقا و رشد فعالان و کنشگران اقتصادی در تورم بالا وجود دارد:
نخست
کنترل تزریق سرمایه در گردش: لازم است هرچه سریعتر نقدینگی توسط دولت و ساختارهای اصلی اقتصاد به صورت هوشمندانه وارد جریان اقتصادی شود.
دوم
متنوعسازی حاشیه سود: فعالان اقتصادی نباید تنها روی یک منبع درآمد تکیه کنند و باید مسیرهای متنوعی را امتحان کنند.
سوم
مدیریت صحیح اقتصادی: اصولا در اقتصاد تورمی، کسانی زنده میمانند که مدیریت میکنند، نه کسانی که منتظر معجزه میمانند.
وقتی نرخ دلار بالا میرود یا شاخص بورس کشور سقوط میکند، بیشتر افراد جامعه و فعالان اقتصادی تنها نتیجه را میبینند، نه پیامی که از این تغییرات ارسال شده است.
واقع آن است که بازارها همیشه قبل از بحران با کنشگران اقتصادی حرف میزنند، اما در ایران تا قبل از بروز تورم و تکانه و نوسان توجهی به پیامهای ارسال شده اقتصادی نمیشود.
اینکه وزیر اقتصاد یک پیام و پالس اقتصادی را درک کرده و آن را تحلیل کرده اتفاق مثبتی است اما این رخداد باید با تصمیمات درست همراه شود.
در واقع هر تغییر قیمتی، یک سیگنال است:
۱) افزایش نرخ بهره یعنی سیاستگذار نگران تورم است.
۲) نوسان دلار یعنی اعتماد سرمایهگذاران کم شده است.
۳) رشد طلا یعنی مردم به آینده پول ملی اطمینان ندارند
بنابراین دولت باید در تقویت پول ملی بکوشد. ولی تا وقتی نگاه تصمیمسازان و سیاستگذاران فقط «احساسی» و «واکنشی» باشد، همیشه بعد از بازار حرکتهای اصلاحی و تصمیمات مهم صورت میگیرد نه در زمان ارسال پیام! اما باید دید در اقتصاد جهان چه خبر است و فضای اقتصاد بینالمللی به چه سمتی حرکت میکند؟
در واقع باید دید تصمیمسازان جهانی پالسهای برآمده از بازارها را چطور تحلیل و تفسیر میکنند.
بانکهای مرکزی جهان برای اولینبار در ۲۸ سال گذشته، طلا را جایگزین دلار کردند! این خبر مهمی است که نشان میدهد دلار نقش تاریخی خود را در فضای اقتصاد جهانی از دست داده است.
طبق دادههای IMF و بلومبرگ، برای اولینبار از سال ۱۹۹۶، بانکهای مرکزی دنیا طلا را بیشتر از اوراق قرضه امریکا (U.S. Treasuries) در ذخایر خود نگه میدارند.
این اتفاق یک پیام مهم دارد: «اعتماد به دلار ضعیف شده و جهان دوباره به سمت داراییهای واقعی برمیگردد.»
ریشههای بروز این رخداد چیست؟
۱) خرید سنگین طلا: کشورهای مختلف طی سالهای اخیر بهطور مداوم در حال اضافهکردن طلا به ذخایر خود هستند.
۲) نگرانی از بدهیهای امریکا: بدهی عمومی امریکا با سرعتی بیسابقه در حال افزایش است. بنابراین این موضوع ریسک نگهداری اوراق خزانهداری امریکا را بالا برده.
۳) ریسکهای ژئوپلیتیکی: تنشهای جهانی و تغییرات قدرت، اعتماد به دلار را کاهش داده و کشورها را به سمت تنوعبخشی ذخایر سوق داده است. اما باید دید آمارها چه میگویند؟سهم طلا در ذخایر بانکهای مرکزی از ۱۳درصد به ۲۴درصد رسیده است.
همچنین سهم اوراق خزانهداری امریکا از اوج مثبت ۳۰درصد به ۲۳درصد کاهش پیدا کرده است! به عبارت روشنتر، این نقطهای است که طلا برای اولینبار از Treasuries جلو زده است.
با این اعداد و ارقام بانکهای مرکزی در حال ارسال یک پیام واضحند: «دارایی سخت، ارزشمندتر از دارایی کاغذی». در یک اقتصاد جهانی پرریسک، طلا دوباره تبدیل به ستون اصلی ذخایر ملی شده است.
بر این اساس حرفهایی که درباره دلاریزه شدن در اقتصاد جهانی زده میشود، کاملا با اعداد و ارقام و شاخصها اقتصادی همخوان است.
به کانال تلگرام بنکر بپیوندید
source