به گزارش پایگاه خبری بورس پرس،
عبدالرحمن فتح اللهی به شرق، اعلام کرد: هرچند محمد جواد ظریف حضور در دولت چهاردهم را نپذیرفت و از بازگشت به سطح اجرایی کناره گرفت اما نام وی همچنان در محافل سیاسی و رسانه ای به عنوان چهره ای اثرگذار مطرح است و در معرض گمانه زنی های مداوم قرار دارد.
اخیرا برخی منابع مدعی شدند پس از نشست محرمانه محمدباقر قالیباف و حمیدرضا حاجی بابایی با رهبر انقلاب، مذاکرات مستقیم با آمریکا مورد تأیید قرار گرفته و چهره هایی مانند علی لاریجانی، محمد فروزنده و محمد جواد ظریف برای این مأموریت معرفی شدند. آغاز مذاکرات نیز از ژوئن ۲۰۲۵ پیش بینی شد. با این حال منابع نزدیک به ظریف این خبر را قویاً رد کردند. همان طور که پیش تر، شایعه انتصاب وی بهعنوان مشاور امور بین الملل رهبر انقلاب تکذیب شد.
هاتف صالحی فعال رسانه ای اصولگرا در شبکه اجتماعی ایکس این ادعا از سوی وحید خرمیان، نزدیک به ولایتی و ظریف را بی اساس دانست.
همچنین شایعه سفر محرمانه ظریف به نیویورک با واکنش محمدهادی محمدی مدیر روابط عمومی معاونت راهبردی ریاست جمهوری، همراه شد که اعلام کرده ظریف نه به نیویورک بلکه به همراه همسر در اصفهان به دیدار مسئولان آرامستان باغ رضوان رفت.
توالی این شایعات از یک سو بیانگر جایگاه خاص ظریف در ذهن افکار عمومی و نخبگان و از سوی دیگر، نشان دهنده خلأیی جدی در دستگاه دیپلماسی ایران است. در حالی که سیاست خارجی ایران با یکی از حساس ترین مقاطع معاصر مواجه است، غیبت چهره ای با مختصات دیپلماتیک ظریف نه پایان یک دوره بلکه نشانه نیاز فوری به باز تعریف نقش دیپلماسی در راهبرد کلان نظام است.
با وجود کنار رفتن رسمی وی از دولت، نام ظریف همچنان در تحلیل ها، گمانه زنی ها و حتی طرح های غیر رسمی سیاسی، جایگاهی محوری دارد. از شایعات مربوط به نقش آفرینی در مذاکرات تا اخبار تأیید نشده درباره انتصاب های جدید، همه حاکی از نوعی خلأ شخصیتی و روشی در عرصه سیاست خارجی است. این تحرکات، فراتر از جنگ روایتها، بازتاب انتظارات جامعهای است که هنوز دیپلماسی را تنها راهکار عبور از بحران های اقتصادی و امنیتی می داند.
در شرایطی که فشارهای حداکثری آمریکا، تهدیدات اسرائیل، تنش های نظامی و احتمال فعال سازی مکانیزم ماشه از سوی اروپا در چشم انداز نزدیک قرار دارد، غیبت یک چهره معتبر در میدان گفت و گو می تواند تبعات جدی برای مسیر دیپلماتیک و اقتصاد داشته باشد. در چنین فضایی، بازگشت حتی صرفاً نگاه ظریفانه به سیاست خارجی نه یک انتخاب شخصی بلکه ضرورتی راهبردی است.
بی دلیل نیست که افکار عمومی به ویژه طبقه متوسط شهری که قربانی مستقیم تحریم ها و سیاست های غیر واقع بینانه هستند در جست و جوی چهره ای با تجربه جهت رفع بن بست های بین المللی، کاهش فشار اقتصادی و احیای تعامل جهانی باشند. ظریف حتی در غیاب نه به واسطه شخصیت فردی بلکه به سبب رویکردی شناخته شده یعنی دیپلماسی مبتنی بر گفت و گو، حقوق بین الملل و درک توأمان امنیت و اقتصاد جهانی در حافظه جمعی زنده است.
نبود چنین رویکردی، فراتر از خلأیی اداری به شکافی میان انتظارات عمومی و ساختار دیپلماسی موجود تبدیل شد. هر شایعهای درباره بازگشت ظریف حتی بی اساس، بازتابی از سرمایه نمادین و جایگاه اجتماعی وی است. نهادهای حاکمیتی نیز در غیاب چهره ای ظریف گونه، تلاش کردند این خلأ را با چهرههایی مانند لاریجانی یا فروزنده پر کنند اما در نبود کسی با توان اقناع بینالمللی، خطر چند پاره سازی روایت دیپلماسی ایران جدی است.
در شرایطی که احتمال مذاکرات مستقیم یا غیر مستقیم با آمریکا دوباره مطرح است، غیبت چهره بازتاب دهنده پیام های واقعی اراده ایران می تواند موجب اختلال در درک پیام های سیاسی تهران شود. اختلالی که فراتر از سیاست، اقتصاد و روان بازار را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. بازتاب گسترده شایعات بازگشت ظریف به ویژه در میان فعالان اقتصادی و تجاری، گواهی بر درک عمومی از پیوند دیپلماسی و ثبات اقتصادی است.
فاصله میان ظرفیت نهادها و توان افراد در سیاست خارجی ایران همچنان محسوس است. شاید زمان آن رسیده که دستگاه دیپلماسی نه در نفی گذشته بلکه با تکیه بر ظرفیت های آزموده شده، مسیر واقع گرایانه تری برای عبور از بحران ها ترسیم کند. حتی اگر ظریف بازنگردد، بازگشت نگاه ظریفانه ضرورتی انکار ناپذیر است. زیرا در جهانی متغیر، عقلانیت دیپلماتیک تنها راه عبور از بحرانهای چند لایه به نظر می رسد.
انتهای پیام
source